بیشتر تصمیم ها مثل آب خوردن می مانند...

مثل خریدن یک کیلو سیب

یا انتخاب رنگ لباس

البته برای بعضی ها همین تصمیم ها هم ساده نیستند

برای کمال گرا ها حتی انتخاب رنگ لباسشان برای بیرون رفتن هم تصمیم میان بودن یا نبودن است

اما فرض کن تو سوزن بان قطاری

توی یه ایستگاه خیلی خلوت

این ایستگاه دو تا خط عبوری داره که یکی جدیده و دیگری چون قدیمیه فقط برای زمان های اضطراری استفاده میشه

بچه های محلی هر روز روی ریل قطار بازی می کنند و تو هر روز باید به اونها تذکر بدی که روی ریل قدیمی بازی کنند چون اونجا استفاده نمیشه

یک روز صبح که داری روی صندلی چُرت میزنی قطاری رو می بینی که داره با سرعت زیاد به سمت ایستگاه میاد

نگاهت به بچه هاییه که دارند روی ریل بازی می کنند

هشت نفر روی ریل اصلی و یک نفر روی ریل قدیمی

این هشت نفر همیشه تو را مسخره می کردند و به حرف هایت گوش نمی دادند

اما یک نفر دیگر به توصیه ی تو روی ریل قدیمی بازی می کند

اینجا تو تصمیم گیرنده ای و می توانی ریل را عوض کنی

کدام ریل؟؟